سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قلمدون
 
این وبلاگ به کمپین *من عاشق محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) * هستم، پیوست
گام به گام با  "  قلمدون " در چهارمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس

  کپسولی از قوی ترین آنتی ویروس های تهاجم فرهنگی

پنجمین  روز از برپایی چهارمین "نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس" می گذرد. نمایشگاهی که گوشه گوشه آن مزین به نام شهدا و ایثارگران است. فضای داخلی نمایشگاه هر بازدیدکننده ای را می تواند حتی به اندازه چند گام برداشتن به تاریخ هشت سال، ایثار و فداکاری ملت ایران نزدیک کند.

گویی در فضای نمایشگاه هر بازدیدکننده مسافری است که با اعجاز نام و یاد شهدا طی الارض کرده و با صدای آهنگران، سی و سه سال به عقب برگشته و همراه رزمندگان می شود. گاه در غرفه شهدای ارتش و گاه در غرفه شهدای بسیج و چند قدم آن طرف تر با شهدای نیروی هوایی آسمان ها را فتح می کند.

اگر سعادت بیاورد و مدت زمان بیشتری را برای حضور در  پیشگاه شهدا در نظر بگیرد، شهدای شاخص بسیج جامعه پزشکی را در لباس سپید بالای سر مجروحان می بیند و در غرفه شهدای بسیج جامعه زنان گاهی در خط مقدم و گاهی در پشت جبهه بانوانی را می بیند که زینب وار از خاک وطن دفاع کرده و مقدمات حضور قهرمانانه رزمندگان را فراهم می کنند.

عجب بازاری است این بازار پر سود شهادت! همه اش برد است برای کسی که نام شهید دارد! شهید در نزد پروردگار روزی می خورد،  یادش دلت را به پرواز وا می دارد و تصویرش، نگاهت را عاشقانه می خرد!



در طول راهروها تصویر شهدا برای خریدن نگاهت به صف ایستاده اند؛ شهید چمران، شهید صیادشیرازی، شهید ابراهیم همت، شهید ابراهیم هادی، شهید نسرین افضل، شهید سیده طاهره هاشمی، شهید دکتر عزت الملوک کاووسی  و ...

روایت زیبای استاد شاهنامه خوان که سعی دارد؛ پیوندی بین اسطوره و تاریخ معاصر برقرار کند، شوکت قهرمانان اسطوره ای ایران را که هم اکنون در کتاب ها جای خوش کرده اند در برابر پهلوانان عشق نامه هشت سال دفاع مقدس به سخره می گیرد! در یک پارادکس جالب کمی آن طرف تر، نرم افزارهایی با پیشرفته ترین تجهیزات روز به بازدیدکنندگان ارائه می شود تا به راستی دوران رستم و رخش و مبارزه با شمشیر جای خود را به پهباد و موشک های قاره پیما بدهد.

نمایشگاه ملی دفاع مقدس اگر چه در قلب نمایشگاه های تهران " مصلی " برگزار شده است اما  تصاویر و کتب و نرم افزارهای زیادی از زندگی شهدای شهرستان های سراسر کشور در  غرفه های ستاد کنگره شهدای شهرستان ها  دیده می شوند که  فرصتی بی بدیل برای آشنایی نسل های سوم و چهارم با قهرمانان ملی و شهدای شاخص ایجاد کرده است.

از جلوه های زیبای برکات معنوی حضور شهدا در نمایشگاه و تجلی نام هشت سال دفاع مقدس بر در ورودی شبستان مصلای تهران، بازدید بانوان از غرفه ها با حجاب برتر است. همچنین، حضور کثیر خانواده محترم شهدا و ایثارگران از  رویدادهای زیبای این روزهای مصلای تهران است.

این نمایشگاه تخصصی با شرکت 120 ناشر  فعال در حوزه دفاع مقدس، اگر چه تعداد بازدیدکننده ای به اندازه شأن نام آوران هشت سال دفاع مقدس ندارد، اما همان اندک هم به راستی دغدغه مند حفظ ارزش ها و خاطرات سال های مانور ایثار و  فداکاری مردم غیور ایران اسلامی هستند و عاشقانه با دستانی پر از کتاب هایی از زندگی نامه شهدا، تاریخ عملیات های بزرگ، خاطرات شفاهی فرماندهان دلاور  جبهه و جنگ ... فضای نمایشگاه را بازدیدکرده و رضایتمند آن را ترک می کنند. 

در تمام نمایشگاه "غرفه بسیج جامعه زنان" نگاهی متفاوت به هشت سال دفاع مقدس دارد. نگاهی از دریچه ایثار و شهادت و حضوری مؤثر اما " زنانه " بانوان ایران اسلامی.

 معرفی بیش از 6000 هزار شهید زن از خردسالی که در گهواره به شهادت رسیده تا جنینی که از بطن مادر به آسمان ها پر کشید، بانویی که به دست منافقین و کوموله شناسایی و ترور شد تا مادری که در خانه اش بر اثر اصابت موشک به شهادت رسید؛ از نکاتی است که علاوه بر نشان دادن نقش مؤثر زنان در دفاع از خاک وطن در مقیاسی کوچک می تواند رشادت ها و قهرمانی های زنان دلاور ایران را به نمایش بگذارد.

 قریب 60 عنوان کتاب از زندگی نامه شهدا در این غرفه به بازدیدکنندگان عرضه می شود و رمان " فرشتگان هم عاشق می شوند" همراه با " نسخه دوم نرم افزار زن و دفاع مقدس " به فروش می رسد.

معصومه عابد مسئول غرفه بسیج جامعه زنان کشور در خصوص استقبال بازدیدکنندگان و نظرات آنها در مورد حضور زنان در عرصه های مختلف حمایت از انقلاب - دوران مبارزات انقلابی تا دفاع مقدس- می گوید: افراد مختلفی از غرفه ما بازدید می کنند، برخی از خانواده شهدای زن هستند و خاطراتشان را بازگو می کنند و تعدادی هم بعد از شنیدن صحبت های ما و آشنایی با سایت " شهدای زن" با نگاهی متفاوت از زن و جبهه  و جنگ غرفه را ترک می کنند.

وی استقبال نوجوانان از کتاب " فرشتگاه هم عاشق می شوند" را خوب ارزیابی کرد و گفت: این رمان سرگذشت واقعی چند زن شهید است.

"طوبی صاحبی بزاز" در حالیکه رمان "فرشتگان هم عاشق می شوند" را ورق می زند؛ می گوید:26 اسفند ماه سال 1363 خانه پدر من هم در دزفول با گرای جاسوسان صدام  مورد اصابت موشک 8 متری قرار گرفت و پدر و مادر به شهادت رسیدند.

با دیدن غرفه شما که به معرفی زنان شهید همت کرده اید؛ بسیار خوشحال شدم . مادر من "شهید ملوک صاحبی بزازی "زن مؤمنه ای بود که در محله به مهمان نوازی، دست گیری از خانواده های نیازمند و اخلاق منش اسلامی معروف بود.

در دوران جنگ تحمیلی، پدرم اصرار داشت ماندن ما در شهر باعث تقویت روحیه رزمندگان می شود. هر روز صبح زود درب مغازه را باز می کرد و پذیرای رزمندگان و آماده کردن مایحتاجشان می شد.

خانه ما با همت مادرم به مرکزی برای تهیه عقبه جبهه تبدیل شده بود. تهیه غذا، شست و شوی لباس های سربازان، بسته بندی آذوقه رزمندگان و ... از کارهایی بود که خانم ها از صبح زود تا غروب در منزل ما انجام می دادند.

تا اینکه صبح  26 اسفند ماه 1363 در حالیکه هنوز پدرم از منزل خارج نشده بود، خانه با موشک 8 متری مورد اصابت قرار گرفت و پدر و مادر به شهادت رسیدند.

وی انگیزه حضور برادر و استقامت و نگاه پدر برای ماندن در شهر را برگرفته از نگاه متعالی مادرش می داند و می گوید: بردباری مادر در سختی ها و صبر او در نبودن برادر و انفاقی که در وجودش نهادینه شده بود، از خانه ما مقری برای کمک به جبهه به وجود آورده بود.

طوبی صاحب بزازی حساسیت مادر را برای داشتن حجاب برتر و خواندن قرآن و عشق به امام خمینی (ره) را توصیف نشدنی ارزیابی می کند و می گوید: مادرم معتقد بود، زنی که حجاب ندارد؛ گویی عریان است.

در گوشه ای از نمایشگاه غرفه عرضه ادوات جنگی پلاستیکی مثل قمقمه، نارنجک، مین و بی سیم، توجه نوجوانان مخصوصا پسرها را به خود جلب کرده است. "محمد عزتی" کوله پشتی ای را که خریده با شوق نگاه می کند و می گوید: قصد دارم کتاب و دفترم را در این کوله بگذارم و به مدرسه بروم. در دوران دفاع مقدس، جبهه ها در جنوب بود و قلم ها اسلحه اما اکنون جبهه ما در مدارس و دانشگاه ها است و ابزارمان هم قلم و خودکاری که در دست داریم.

او زندگی نامه شهید ابراهیم هادی را در دست دارد و ابزار امیدواری می کند؛ بتواند مانند شهدای شاخصی چون شهید هادی زندگی کند.

"عزتی" برگزاری اینگونه نمایشگاه ها را برای آشنایی بیشتر جوانان با فرهنگ دفاع مقدس و اتفاقاتی که در آن رخ داده، بسیار مؤثر می داند و می گوید: ای کاش این نمایشگاه در هفته دفاع مقدس برگزار می شد تا بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. اکنون نزدیک محرم است و این تلاقی اگر چه از جهاتی می تواند با دفاع مقدس ما همخوانی داشته باشد، اما در فضای عمومی جامعه افکار بسوی برگزاری مراسم دهه های عزاداری است و اوقات دغدغه مندان این عرصه پر از کارهایی است که بازدید از نمایشگاه را در اولویت قرار نمی دهد.

"سحر ملاوردی" یکی دیگر از بازدیدکنندگان معتقد است که این نمایشگاه کپسولی از مهم ترین و قوی ترین آنتی ویروس های تهاجم فرهنگی است. اگر مدارس و والدین برای بازدید از اینگونه نمایشگاه ها وقت کافی را بگذارند، یک بازدید شاد دو ساعته می تواند به ازای چند همایش کسل کننده با چندین ساعت صحبت های کارشناسانه، مفید باشد.

"شکوفه مظفری پور" که خود هم در عرصه خبرنگاری فعالیت دارد، معقتد است برپایی اینگونه  نمایشگاه ها فرصت خوبی است تا نسل سوم و چهارم با جنگ و  فرهنگ دفاع مقدس و هر آنچه که فقط نامی از آن شنیده اند آشنا شوند و مفاهیم آن را به خوبی درک کنند.

وی نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس را فرصتی برای انتقال سینه به سینه ارزش های دفاع مقدس می داند و با تأسف می گوید: برگزاری این نمایشگاه با چنین وسعت و پتانسیلی باید بیش از این چیزی که می بینیم، مورد توجه و عنایت مردم قرار بگیرد.

اما متأسفانه شاهد حضور اندک بازدیدکنندگان در این نمایشگاه هستیم که قصور آن به مردم ما برنمی گردد، بلکه نحوه اطلاع رسانی و تبلیغ برپایی نمایشگاه کتاب دفاع مقدس در اندازه و شأن شهدا به عنوان کسانی که ضامن سلامت اکنون جامعه ما هستند، نیست!

مسئولان در همایش ها و سخنرانی ها دائم می گویند: آنچه داریم از شهداست؛ پس مصداق کلام این بزرگواران کجاست؟ این نمایشگاه و نحوه برگزاری آن می توانست فرصت خوبی برای عملی کردن این گفته باشد.

مظفری پور عرصه تبلیغات را یکی از مهم ترین گزینه ها برای جلب کردن افراد در بازدید از نمایشگاه ها می داند و می گوید: اگر چه شاهد فروش و عرضه کتب و سایر محصولات حوزه دفاع مقدس با قیمت های بسیار ارزان هستیم؛ اما عدم اطلاع کافی شهروندان باعث شده است که بیشتر افراد نتوانند از فرصت ایجاد شده بهترین استفاده را ببرند.

نگاهش متفاوت است، گریه امانش را بریده؛ هر جا که قدم می گذارم و برای بازدید هر غرفه ای  که اقدام می کنم حضورش را می بینم. خوب راه نمی رود. دستانش در هنگام حرکت کردن تعادل ندارد. برای صحبت کردن باید صبور باشی تا جملاتش را کامل کند...  اما اشک و بغضی که در کلام دارد، می تواند گویای تمامی آن چیزی باشد که قصد گفتن واژه به واژه اش را دارد.

این جانباز دفاع مقدس که  خود را عباس یاری معرفی می کند؛ در کنار تصویر ناهید فاتحی کرجو بغضش می ترکد و می گوید: من این نوجوان شهید را دیده ام. دختری شجاع بود که به دست کوموله به شهادت رسید. ما در جبهه غرب از شجاعت های او شنیده بودیم و با وجود چنین بانوانی انگیزه هایمان برای دفاع از خاک وطن بیشتر و بیشتر می شد.

وی در خصوص غفلت در مورد نقش زنان در عرصه دفاع مقدس آن را یک حسن تلقی کرده و ادامه می دهد: بسیاری از همرزمان ما دوست داشتن گمنام شهید شوند و گمنام برای رضا خدا کار کردن و شهید شدن؛ مزیتی است که خدا نصیب هر کسی نمی کند.

نگاهش که به غرفه بسیج جامعه پزشکی می افتد می گوید: در یکی از مجروحیت هایم بانوی پرستاری برای زنده ماندن من در دو روز ، دو بار خون خود را اهدا کرد.   

این جانباز دفاع مقدس از بانوان خواست که بخاطر حفظ خون شهدا بخصوص شهدای زن حجاب خود را حفظ کرده و همیشه به یاد داشته باشند که رزمندگان و شهدا به خاطر حجاب آنها و حفظ ناموسشان جان خود را فدا کردند. حجاب اکنون زنان ما خون بهای ایثار شهداست.

در این چند ساعتی که چهارمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس را بازدید می کردم راهروهای خلوت گذر زمان را برایم بیشتر کرده بود! ای کاش به وسعت ارزش این نمایشگاه در تبلیغش کوتاهی نمی کردیم.

 بانویی از کنارم شد و پرسید: برای بازدید از نمایشگاه انار میوه بهشتی آمده ام شما می دانید از کدام مسیر باید بروم؟ در حالیکه پاسخ سوالش را می دهم می گویم: نمایشگاه صاحبان و باغداران این میوه بهشتی را هم بازدید کنید.

انتهای پیام /



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/8/11 توسط منیره غلامی توکلی
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک